قلاده اي بر گردن خالد!
قلاده اي بر گردن خالد!
قلاده اي بر گردن خالد!
نويسنده: کاظم مقدم
(اميرالمؤمنين عليه السلام) روزي به صحرا برون رفت ، خالد را ديد كه با لشگري به جايي مي رفت . خالد چون اميرالمؤمنين عليه السلام را ديد عمودي آهنين در دست داشت ، برآورد تا بر فرق مبارك امير زند. شاه مردان و شير يزدان دست دراز كرد و عمود از وي فرا گرفت و در گردنش كرد و تاب داد چون قلاده شد. خالد باز گشت و پيش ابوبكر رفت .
هر چند خواستند كه برون كنند نتوانستند. آهنگر را حاضر كردند گفت : تا در آتش نبرند برون نتوان كرد. و چون در آتش برند خالد هلاك شود. پيش حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام رفتند و تضرع و زاري نمودند تا آن حضرت با دو انگشت مبارك آن را بگرفت و تاب باز داد و از گردنش برداشت .
منبع: داستان عارفان
معرفي سايت مرتبط با اين مقاله
هر چند خواستند كه برون كنند نتوانستند. آهنگر را حاضر كردند گفت : تا در آتش نبرند برون نتوان كرد. و چون در آتش برند خالد هلاك شود. پيش حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام رفتند و تضرع و زاري نمودند تا آن حضرت با دو انگشت مبارك آن را بگرفت و تاب باز داد و از گردنش برداشت .
منبع: داستان عارفان
معرفي سايت مرتبط با اين مقاله
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}